گل با گل زرد گفت: زرد ارچه نکوست ،
-
اندازه متن
+
گل با گل زرد گفت: زرد ارچه نکوست ،
سرخی د همت که جلوه گیرد رگ و پوست .
گفتش گل زرد: راست گفتی، اما
من جامه ی عاریت نمی دارم دوست.
گل با گل زرد گفت: زرد ارچه نکوست ،
سرخی د همت که جلوه گیرد رگ و پوست .
گفتش گل زرد: راست گفتی، اما
من جامه ی عاریت نمی دارم دوست.
از راه برون سوی درون میکشدم در خانه ی من به سیل خون میکشدم
تا آنکه…
رفتیم و زما به خاطری گرد نماند شد گرم اگر دلی وگر سرد، نماند
در کار…

