گویند به دل غمش نیندوخته به
-
اندازه متن
+
گویند به دل غمش نیندوخته به
از آتش عشق، دیده بر دوخته به
من حكمت این ندانم، اما دانم
در ظلمت راه شمع افروخته به
گویند به دل غمش نیندوخته به
از آتش عشق، دیده بر دوخته به
من حكمت این ندانم، اما دانم
در ظلمت راه شمع افروخته به
گفتم چه قبا بر تنت آراسته است. گفتا دلت از من چه مگر خواسته است.
گفتم…
گفتم : اگرم دست دهد صحبت دوست از تن به در اندازم جان و رگ و پوست.

