زندگی از همون اول توو سرنگش پر غم بود
-
اندازه متن
+
زندگی از همون اول
توو سرنگش پر غم بود
رگای تنم رو خشکوند
غمی که مثل یه سم بود
هرچی روده دود گرفته
هرچی دوده تو چشامه
مغز من لوکوموتیوه
من یه کوره تو صدامه
هر رگ تنم یه کوچهست
که همیشه عزاداره
همه کوچه ها پر از ابر
ولی بارون نمیباره
گرچه حالم خوبه با تو
اما این حال، حال من نیست
کم پی خوشی نگشتم
اما اون دنبال من نیست
نه، با غم غریبه نیستم
جای خون، غم تو رگامه
گلهای ندارم از درد
اما این درد، مال من نیست
هرچی فنجون بود شکستم
پشت هر میزی نشستم
عمری دنبال یه نقشم
نقشی که تو فال من نیست
عشق، کوهه روی دوشم
نای راه رفتن ندارم
من یه لاکپشتم که میخوام
لاکمو زمین بذارم
پوریا پلیکان