ما در زخمی بزرگ بزرگ شدیم
-
اندازه متن
+
ما در زخمی بزرگ
بزرگ شدیم
همچون جنازههایی که به خاک پناه میبرند
پناه بردیم به تختخوابهایمان
و زخمها را
با ملافههای سفید پنهان کردیم
اما زخمهایمان عمیقتر شدند
آنقدر که ملافهها را بلعیدند
تختخوابمان را بلعیدند
اتاقخوابمان را بلعیدند
شروع کردند به خوردنِ اثاثیهی خانه
خانه را بلعیدند
کوچهها، میدانها، شهرها…
ما شهروندانِ کشوری زخمی هستیم
که از زخمهای مادرانمان به دنیا میآییم
در زخمهای هَم فرو میرویم
و هنگام مرگ
در زمین زخمی باز میکنیم
تا از غربتی
به غربتی دیگر رفته باشیم
پوریا پلیکان