محمد چاقویی بزرگ خرید
تقدیم به محمد توفیق
برادرِ شاعر و زحمتکشِ افغانم
محمد چاقویی بزرگ خرید
و خواست ماه را دو نیم کند
تا هرکدام
نیمی را با خود به خانه برده باشیم
اما پلیسها او را به زندان انداختند
محمد چاقوکش است
و ردِ بخیه را
بر سطرهای او میتوان دنبال کرد
محمد چاقوکش است
و واژههای او را
باید به زندان انداخت
واژهها در کتابها زندانیاند
و ما در آنچه میاندیشیم
ماه نورافکنیست
که روی دیوار یک زندان نصب شده
واژههای فراری
تیرباران میشوند
خونِ واژهها راه افتاده در حیاطِ زندان
خونِ واژهها به خیابان رسیده است
جویهای خیابان سرخاند و
موشهایش مست
راه میرویم و خیابان دو نیم میشود
راه میرویم و جهان دو نیم میشود
راه میرویم در خطوطِ خاک گرفتهی این نقشهی جغرافیا
جایی که زنان زیبا سانسور میشوند
درختهای زیبا در حبس خانگیاند
و دریا را دو نیم کردهاند
نیمی از آن را هیچ زنی ندیده است
نیمی از آن را هیچ مردی
محمد چاقو کشیده است
برای زمین
برای زمان
برای جهان
او قصد دارد
سیارهی زمین را تکهتکه کند
تا گرسنگان آفریقا
آن را برای میان وعدههایشان بجوند
پوریا پلیکان