آکادمی شعر پلیکان

و دهانت کلاه شعبده‌بازی من است

- اندازه متن +

می‌بوسمت
و دهانت کلاهِ شعبده‌بازیِ من است
هر بار گُلی
خرگوشی
شعری
اسلحه‌ای از آن بیرون می‌کشم

می‌بوسمت
و تخت‌خوابمان
بر شانه‌ی خرگوش‌ها روان است

می‌رود تا روزهای کودکی
آنجا که درخت، درخت بود
گُل، گُل
پنجره، پنجره
خرگوش اما برف بود
تا می‌آمد
سفید می‌شدیم

می‌بوسمت
و گُلی که در دهانت روییده
در دهانم به بلوغ می‌رسد

خرگوش‌های سفید
در دهانمان به بلوغ می‌رسند

پنجره
دیگر پنجره نیست
جیغ و گلوله است
درخت‌ها قنداقِ اسلحه
وَ گُل استعاره‌ای‌ست از اسکناسی چرک و مچاله
مزین شده به چهره‌ی چند روان‌پریش

می‌بوسمت
برای ثانیه‌ای
ثانیه از کار می‌افتد
اسلحه به خواب می‌رود
گلوله در هوا می‌ایستد
اما صدای گلوله از گلوله
صدای جیغ از جیغ
صدای بوسه از بوسه جدا شده
به راهش ادامه می‌دهد

می‌بوسمت
و نیل در پاهای پرطراوتِ تو جاری‌ست
باید عصای جادویی‌ام را به نیل بزنم
و واژه‌هایی را
که سال‌ها در من بردگی کرده‌اند
در تو رها کنم

میانگین امتیازات ۵ از ۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×