یک روز به راه میافتد این رود
-
اندازه متن
+
یک روز به راه میافتد این رود
به پرواز درمیآیند ماهیان
و صدایِ رقصیدنِ باد
اتاقِ مرا پُر خواهد کرد
ثابت نمیماند
این تابلوی نقاشی
مردم میآیند وُ پاهایشان را میشویند
در صدای آب
وَ آهوهای روی فرش
که زیرِ پایمان مُرده بودند
در تابلو ظاهر خواهند شد
زیاد میشوند
آنقدْر که از تابلو بیرون بزنند وُ
اتاق پُر شود از چشمهایشان
آی نقاش!
قلمی که در دست داری
میتواند جهان را نجات دهد
قشنگ نقاشی کن!
جهان پر از اتاقهاییست
که تابلوی نقاشی به تنهاییِ خودشان چسباندهاند
پوریا پلیکان