میتراوید آفتاب از بوتهها
-
اندازه متن
+
میتراوید آفتاب از بوتهها
دیدمش در دشت های نم زده
مست اندوه تماشا ، یار باد،
مویش افشان ، گونه اش شبنم زده
لاله ای دیدیم – لبخندی به دشت-
پرتویی در آب روشن ریخته.
او صدا را در شیار باد ریخت:
جلوه اش با بوی خنک آمیخته
رود، تابان بود و او موج صدا:
خیره شد چشمان ما در رود وهم.
پرده روشن بود ، او تاریک خواند:
طرح ها در دست دارد دود وهم
چشم من بر پیکرش افتاد ، گفت:
آفت پژمردگی نزدیک او
دشت: دریای تپش، آهنگ ، نور
سایه میزد خنده تاریک او
سهراب سپهری