امشب ز غمت میان خون خواهم خفت (9)
-
اندازه متن
+
امشب ز غمت میان خون خواهم خفت
وز بستر عافیت برون خواهم خفت
باور نکنی خیال خود را بفرست
تا دَرنگرد که بی تو چون خواهم خفت
امشب ز غمت میان خون خواهم خفت
وز بستر عافیت برون خواهم خفت
باور نکنی خیال خود را بفرست
تا دَرنگرد که بی تو چون خواهم خفت
دارم امید عاطفتی از جناب دوست کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست
دانم که…
رهروان را عشق بس باشد دلیل آب چشم اندر رهش کردم سبیل
موج اشک ما…

