ای که دایم به خویش مغروری (453)
کپی نوشته
کپی شد
کپی لینک
کپی شد
۱۴۰۳/۰۷/۱۷
-
اندازه متن
+
ای که دایم به خویش مغروری
گر تو را عشق نیست معذوری
گرد دیوانگان عشق مگرد
که به عقل عقیله مشهوری
مستی عشق نیست در سر تو
رو که تو مست آب انگوری
روی زرد است و آه دردآلود
عاشقان را دوای رنجوری
بگذر از نام و ننگ خود حافظ
ساغر می طلب که مخموری
تو بدری و خورشید تو را بنده شدهست (6)
تو بدری و خورشید تو را بنده شدهست تا بندهٔ تو شدهست تابنده شدهست
زان…
حافظ 
