تا جمالت عاشقان را زد به وصل خود صلا (42)
کپی نوشته
کپی شد
کپی لینک
کپی شد
۱۴۰۳/۰۷/۱۲
-
اندازه متن
+
تا جمالت عاشقان را زد به وصل خود صلا
جان و دل افتاده اندر زلف و خالت در بلا
آنچه جان عاشقان از دست هجرت مىکشد
کس ندیده در جهان جز کشتگان کربلا
ترک ما گر مىکند رندى و مستى جان من
ترک مستورى و زهدت کرد باید اولا
وقت عیش و موسم شادى و هنگام طرب
پنجروز ایّام عشرت را غنیمت دان دلا
حافظا گر پایبوس شاه دستت مىدهد
یافتى در هر دو عالم رتبت عز و علا
ای سایهٔ سنبلت سمن پرورده (36)
ای سایهٔ سنبلت سمن پرورده یاقوت لبت درّ عدَن پرورده
همچون لب خود مدام جان…
حافظ 
