ماهم که رخش روشنی خور بگرفت (8)
-
اندازه متن
+
ماهم که رخش روشنی خور بگرفت
گرد خط او چشمهٔ کوثر بگرفت
دلها همه در چاه زنخدان انداخت
وآنگه سر چاه را به عنبر بگرفت
ماهم که رخش روشنی خور بگرفت
گرد خط او چشمهٔ کوثر بگرفت
دلها همه در چاه زنخدان انداخت
وآنگه سر چاه را به عنبر بگرفت
گل در بَر و می در کف و معشوق به کام است سلطانِ جهانم به چنین روز غلام…
به تیغم گَر کشد دستش نگیرم وگر تیرم زَنَد منّت پذیرم
کمانِ ابرویت را گو…

