از جرم گِلِ سیاه، تا اوج زحل (119)
-
اندازه متن
+
از جرم گِلِ سیاه، تا اوج زحل
کردم همه مشکلاتِ کلی را حل
بگشادم بندهای مشکل به حَیَل
هر بند گشاده شد به جز بند اَجل
از جرم گِلِ سیاه، تا اوج زحل
کردم همه مشکلاتِ کلی را حل
بگشادم بندهای مشکل به حَیَل
هر بند گشاده شد به جز بند اَجل
حکایت 33: باز مونس شکارگاه ملوکست، و به وی شادی آرند، و وی را دوست دارند، و در باز خویها…
تا راهِ قلندری نپویی نشود رخساره به خونِ دل نشویی نشود
سودا چه پزی؟ تا…