خورشید به گِل نَهُفت مینتوانم (128)
-
اندازه متن
+
خورشید به گِل نَهُفت مینتوانم
و اسرار زمانه گفت مینتوانم
از بحر تفکرم برآورد خرد
دُرّی که ز بیم سُفت مینتوانم
خورشید به گِل نَهُفت مینتوانم
و اسرار زمانه گفت مینتوانم
از بحر تفکرم برآورد خرد
دُرّی که ز بیم سُفت مینتوانم
آن قصر که جمشید در او جام گرفت آهو بچه کرد و روبَه آرام گرفت
…
هر راز که اندر دل دانا باشد باید که نهفتهتر ز عنقا باشد
کاندر صدف…

