در خواب بُدَم مرا خردمندی گفت (33)
-
اندازه متن
+
در خواب بُدَم مرا خردمندی گفت
کز خواب کسی را گُلِ شادی نَشِکُفْت
کاری چه کنی که با اَجَل باشد جُفْت؟
می خور که به زیر خاک میباید خُفْت
در خواب بُدَم مرا خردمندی گفت
کز خواب کسی را گُلِ شادی نَشِکُفْت
کاری چه کنی که با اَجَل باشد جُفْت؟
می خور که به زیر خاک میباید خُفْت
تا راهِ قلندری نپویی نشود رخساره به خونِ دل نشویی نشود
سودا چه پزی؟ تا…
این یک دو سه روز نوبت عمر گذشت چون آب به جویبار و چون باد به دشت

