دی کوزهگری بدیدم اندر بازار (107)
-
اندازه متن
+
دی کوزهگری بدیدم اندر بازار
بر پاره گلی لگد همی زد بسیار
و آن گل بزبان حال با او میگفت
من همچو تو بودهام مرا نیکودار
دی کوزهگری بدیدم اندر بازار
بر پاره گلی لگد همی زد بسیار
و آن گل بزبان حال با او میگفت
من همچو تو بودهام مرا نیکودار
افسوس که نامهٔ جوانی طی شد و آن تازهبهارِ زندگانی دی شد
آن مرغِ طَرَب…
در خواب بُدَم مرا خردمندی گفت کز خواب کسی را گُلِ شادی نَشِکُفْت
کاری چه…

