زان کوزهٔ می که نیست در وی ضرری (173)
-
اندازه متن
+
زان کوزهٔ می که نیست در وی ضرری
پُر کن قدحی، بخور، به من ده دگری
زان پیشتر ای صنم که در رهگذری
خاک من و تو، کوزه کند، کوزهگری
زان کوزهٔ می که نیست در وی ضرری
پُر کن قدحی، بخور، به من ده دگری
زان پیشتر ای صنم که در رهگذری
خاک من و تو، کوزه کند، کوزهگری
چون نیست ز هر چه هست جز باد به دست چون هست به هر چه هست نقصان و…

