من بی می ناب زیستن نتوانم (132)
-
اندازه متن
+
من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بار تن نتوانم
من بنده آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بار تن نتوانم
من بنده آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
دهقان قضا بسی چو ما کشت و درود غم خوردن بیهوده نمیدارد سود
پر کن…
هنگام صبوح ای صنمِ فرخپی برساز ترانهای و پیشآور می
کافکند به خاک صدهزاران جم…

