هر یک چندی یکی برآید که منم (133)
-
اندازه متن
+
هر یک چندی یکی برآید که منم
با نعمت و با سیم و زر آید که منم
چون کارک او نظام گیرد روزی
ناگه اجل از کمین برآید که منم
هر یک چندی یکی برآید که منم
با نعمت و با سیم و زر آید که منم
چون کارک او نظام گیرد روزی
ناگه اجل از کمین برآید که منم
حکایت 11 : انگشتری زینتی است سخت نیکو و بایسته انگشت، و بزرگان گفتهاند نه از مروت باشد که بزرگان…
ای دوست بیا تا غمِ فردا نخوریم وین یک دمِ عمر را غنیمت شمریم
فردا…