آتش در زن ز کبریا در کویش (990)
-
اندازه متن
+
آتش در زن ز کبریا در کویش
تا ره نبرد هیچ فضولی سویش
آنروی چو ماه را بپوش از مویش
تا دیدهٔ هر خسی نبیند رویش
آتش در زن ز کبریا در کویش
تا ره نبرد هیچ فضولی سویش
آنروی چو ماه را بپوش از مویش
تا دیدهٔ هر خسی نبیند رویش
نگشتم از تو هرگز ای صنم سیر ولیک از هجر گشتم دم به دم سیر
همیبینم…
تا نلغزی که ز خون راهِ پس و پیش ترست آدمیدزد زِ زردزد کنون بیشترست
گربزانند…

