آنها که چو آب صافی و ساده روند (503)
-
اندازه متن
+
آنها که چو آب صافی و ساده روند
اندر رگ و مغز خلق چون باده روند
من پای کشیدم و دراز افتادم
اندر کشتی دراز افتاده روند
آنها که چو آب صافی و ساده روند
اندر رگ و مغز خلق چون باده روند
من پای کشیدم و دراز افتادم
اندر کشتی دراز افتاده روند
تو جان مایی، ماه سمایی فارغ ز جمله اندیشهایی
جویی ز فکرت، داروی علت فکرست اصل…
هزار بار کشیدهست عشقِ کافرخو شبم ز بام به حجره، ز حجره تا سر کو
شب…