آن ذره که جز همدم خورشید نشد (469)
-
اندازه متن
+
آن ذره که جز همدم خورشید نشد
بر نقد زد و سخرهٔ امید نشد
عشقت به کدام سر درافتاد که زود
از باد تو رقصان چو سر بید نشد
آن ذره که جز همدم خورشید نشد
بر نقد زد و سخرهٔ امید نشد
عشقت به کدام سر درافتاد که زود
از باد تو رقصان چو سر بید نشد
مردان رهش زنده به جان دگرند مرغان هواش ز آشیان دگرند
منگر تو بدین دیده بدیشان…
بویی همیآید مرا، مانا که باشد یار من بر یاد من پیمودْ مِی، آن باوفا خَمّار من