آن را که غمی باشد و بتواند گفت (132)
-
اندازه متن
+
آن را که غمی باشد و بتواند گفت
گر از دل خود بگفت بتواند رفت
این طرفه گلی نگر که ما را بشکفت
نه رنگ توان نمود و نه بوی نهفت
آن را که غمی باشد و بتواند گفت
گر از دل خود بگفت بتواند رفت
این طرفه گلی نگر که ما را بشکفت
نه رنگ توان نمود و نه بوی نهفت
دارد به قدح می حرامی که مپرس یک دشمن جان شگرف حامی که مپرس
پیشم دارد…
سیر نمیشوم ز تو نیست جز این گناه من سیر مشو ز رحمتم ای دو جهان پناه من
…