آن لقمه که در دهان نگنجد به طلب (78)
-
اندازه متن
+
آن لقمه که در دهان نگنجد به طلب
وان علم که در نشان نگنجد به طلب
سریست میان دل مردان خدای
جبریل در آن میان نگنجد به طلب
آن لقمه که در دهان نگنجد به طلب
وان علم که در نشان نگنجد به طلب
سریست میان دل مردان خدای
جبریل در آن میان نگنجد به طلب
شمع دیدم گرد او پروانهها چون جمعها شمع کی دیدم که گردد گرد نورش شمعها
شمع…
عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست تا کرد مرا تهی و پر کرد از…

