آکادمی شعر پلیکان

آن میر دروغین بین با اسپک و با زینک (1317)

- اندازه متن +

آن میر دروغین بین با اسپک و با زینک
شنگینک و منگینک سربسته به زرینک

چون منکر مرگست او گوید که اجل کو کو
مرگ آیدش از شش سو گوید که منم اینک

گوید اجلش کای خر کو آن همه کر و فر
وان سبلت و آن بینی وان کبرک و آن کینک

کو شاهد و کو شادی مفرش به کیان دادی
خشتست تو را بالین خاکست نهالینک

ترک خور و خفتن گو رو دین حقیقی جو
تا میر ابد باشی بی‌رسمک و آیینک

بی‌جان مکن این جان را سرگین مکن این نان را
ای آنک فکندی تو در در تک سرگینک

ما بسته سرگین دان از بهر دریم ای جان
بشکسته شو و در جو ای سرکش خودبینک

چون مرد خدابینی مردی کن و خدمت کن
چون رنج و بلا بینی در رخ مفکن چینک

این هجو منست ای تن وان میر منم هم من
تا چند سخن گفتن از سینک و از شینک

شمس الحق تبریزی خود آب حیاتی تو
وان آب کجا یابد جز دیده نمگینک

میانگین امتیازات ۵ از ۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×