امروز من و جام صبوحی در دست (164)
-
اندازه متن
+
امروز من و جام صبوحی در دست
میافتم و میخیزم و میگردم مست
با سرو بلند خویش من مستم و پست
من نیست شوم تا نبود جز وی هست
امروز من و جام صبوحی در دست
میافتم و میخیزم و میگردم مست
با سرو بلند خویش من مستم و پست
من نیست شوم تا نبود جز وی هست
چهرهٔ زرد مرا بین و مرا هیچ مگو دردِ بیحد بنگر، بهر خدا هیچ مگو
دلِ…
روزیکه وجودها تولد گیرد روزیکه عدم جانب اعلا گیرد
تا قبضهٔ شمشیر که آلاید خون تا…

