اندر طلب آن قوم که بشتافتهاند (539)
-
اندازه متن
+
اندر طلب آن قوم که بشتافتهاند
از هرچه جز اوست روی برتافتهاند
خاک در او باش که سلطان و فقیر
این سلطنت و فقر از او یافتهاند
اندر طلب آن قوم که بشتافتهاند
از هرچه جز اوست روی برتافتهاند
خاک در او باش که سلطان و فقیر
این سلطنت و فقر از او یافتهاند
آن بخاری نیز خود بر شمع زد…
جان کیست که او بدیده کار تو کند یا دیده و دل که او شکار تو کند

