آکادمی پلیکان

اگر حوا بدانستی ز رنگت (361)

- اندازه متن +

اگر حوا بدانستی ز رنگت
سترون ساختی خود را ز ننگت

سیاهی جانت ار محسوس گشتی
همه عالم شدی زنگی ز زنگت

تو آن ماری که سنگ از تو دریغ است
سرت را کس نکوبد جز به سنگت

اگر دریا درافتی ای منافق
ز زشتی کی خورد مار و نهنگت

مرا گویی که از معنی نظر کن
رها کن صورت نقش و پلنگت

چه گویم با تو ای نقش مزور
چه معنی گنجد اندر جان تنگت

هوای شمس تبریزی چو قدس است
تو آن خوکی که نپذیرد فرنگت

میانگین امتیازات ۵ از ۵
قالب‌های-شعر-فارسی-آموزش-کامل-از-قصیده-تا-نیمایی
ثبت و انتشار آثار ادبی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×