این غمزه که میزنی ز نوری دگر است (210)
-
اندازه متن
+
این غمزه که میزنی ز نوری دگر است
و اندیشه که میکنی عبوری دگر است
هرچند دهن زدن ز شیرینی اوست
این دست که میزنی ز شوری دگر است
این غمزه که میزنی ز نوری دگر است
و اندیشه که میکنی عبوری دگر است
هرچند دهن زدن ز شیرینی اوست
این دست که میزنی ز شوری دگر است
رفتیم بقیه را بقا باد لابد برود هر آنک او زاد
پنگان فلک ندید هرگز طشتی…

