ای آنکه حریف بازی ما بدهای (1771)
-
اندازه متن
+
ای آنکه حریف بازی ما بدهای
این مجلس جانست چرا تن زدهای
چون سوسن و سرو از غم آزاد بدی
بنده غم از آن شدی که خواجه شدهای
ای آنکه حریف بازی ما بدهای
این مجلس جانست چرا تن زدهای
چون سوسن و سرو از غم آزاد بدی
بنده غم از آن شدی که خواجه شدهای
زنهار مرا مگو که پیرم پیری و فنا کجا پذیرم
من ماهی چشمه حیاتم من غرقه…
ای عاشق گفتار و تفاصیل سخن ای گر ز سخنوران قهارهٔ کن
روزیت چو نیست علم…