ای آنکه نخست بر سحر چشم تو زد (544)
-
اندازه متن
+
ای آنکه نخست بر سحر چشم تو زد
وز با نمکی راه نظر چشم تو زد
آنکس که چو توتیاش عزت داری
آمد به طریق شکرم چشم توزد
ای آنکه نخست بر سحر چشم تو زد
وز با نمکی راه نظر چشم تو زد
آنکس که چو توتیاش عزت داری
آمد به طریق شکرم چشم توزد
دلتنگم و دیدار تو درمان منست بیرنگِ رُخت زمانه زندانِ منست
بر هیچ دلی مباد و…
آن مه که ز پیدایی در چشم نمیآید جان از مزه عشقش بیگشن همیزاید
عقل از…

