آکادمی پلیکان

ای خوشا عیشی که باشد ای خوشا نظاره‌ای (2805)

- اندازه متن +

ای خوشا عیشی که باشد ای خوشا نظاره‌ای
چون به اصل اصل خویش آید چنین هر پاره‌ای

هر طرف آید به دستش بی‌صراحی باده‌ای
هر طرف آید به چشمش دلبری عیاره‌ای

دلبری که سنگ خارا گر ز لعلش بو برد
جان پذیرد سنگ خارا تا شود هشیاره‌ای

باده دزدید از لبان دلبر من یک صفت
لاجرم در عشق آن لب جان شده میخواره‌ای

صبحدم بر راه دیری راهبم همراه شد
دیدمش هم درد خویش و دیدمش هم کاره‌ای

یک صراحی پیشم آورد آن حریف نیک خو
گشت جانم زان صراحی بیخودی خماره‌ای

در میان بیخودی تبریز شمس الدین نمود
از پی بیچارگان سوی وصالش چاره‌ای

قالب‌های-شعر-فارسی-آموزش-کامل-از-قصیده-تا-نیمایی
ثبت و انتشار آثار ادبی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×