آکادمی شعر پلیکان

ای خیالی که به دل می‌گذری (2929)

- اندازه متن +

ای خیالی که به دل می‌گذری
نی خیالی نی پری نی بشری

اثر پای تو را می‌جویم
نه زمین و نه فلک می‌سپری

گر ز تو باخبران بی‌خبرند
نه تو از بی‌خبران باخبری

مونس و یار دلی یا تو دلی
تو مقیم نظری یا نظری

ایها الخاطر فی مکرمه
قف زمانا بخداء البصر

لا تعجل به مرور و نوی
بدل اللیل بضؤ السحر

حسن تدبیرک قد صاغ لنا
الهیولی به حسان الصور

گر صور جان و هیولی خرد است
عشق تو دیگر و تو خود دگری

این هیولی پدر صورت‌هاست
ای تو کرده پدران را پدری

نی هیولای همه آبی بود
چه کند آب چو آبش ببری

گر هیولا و صور جان افزاست
دگرم عشوه مده تو دگری

از هیولا است صور ریگ روان
ریگ را هرزه چرا می‌شمری

میانگین امتیازات ۵ از ۵
×