ای دل چو به صدق از تو نیاید کاری (1731)
-
اندازه متن
+
ای دل چو به صدق از تو نیاید کاری
باری میکن به مفلسی اقراری
اینک در او دست به دریوزه برآر
درویش ز دریوزه ندارد عاری
ای دل چو به صدق از تو نیاید کاری
باری میکن به مفلسی اقراری
اینک در او دست به دریوزه برآر
درویش ز دریوزه ندارد عاری
جانهاست همه جانوران را جز جان نانهاست همه نان طلبان را جز نان
هر چیز خوشی…
به شکرخنده بتا نرخ شکر میشکنی چه زند پیش عقیق تو عقیق یمنی
گلرخا سوی گلستان…