ای ساقی اگر سعادتی هست تراست (193)
-
اندازه متن
+
ای ساقی اگر سعادتی هست تراست
جانی و دلی و جان و دل مست تراست
اندر سر ما عشق تو پا میکوبد
دستی میزن که تا ابد دست تراست
ای ساقی اگر سعادتی هست تراست
جانی و دلی و جان و دل مست تراست
اندر سر ما عشق تو پا میکوبد
دستی میزن که تا ابد دست تراست
گرچه اندر فغان و نالیدن اندکی هست خویشتن دیدن
آن نباشد مرا چو در عشقت خوگرم…
ای باد سحر خبر بده مر ما را در ره دیدی آن دل آتشپا را
دیدی…

