ای سر سبب اندر سبب اندر سببی (1742)
-
اندازه متن
+
ای سر سبب اندر سبب اندر سببی
وی تن عجب اندر عجب اندر عجبی
ای دل طلب اندر طلب اندر طلبی
وی جان طرب اندر طرب اندر طربی
ای سر سبب اندر سبب اندر سببی
وی تن عجب اندر عجب اندر عجبی
ای دل طلب اندر طلب اندر طلبی
وی جان طرب اندر طرب اندر طربی
از جان بشنیدهام نوای غم تو نی خود جانهاست ذرههای غم تو
آن صورتها که در…
رفتم تصدیع از جهان بردم بیرون شدم از زحیر و جان بردم
کردم بدرود همنشینان را…