ای عشق که جانها اثرِ جان تُوَند (559)
-
اندازه متن
+
ای عشق که جانها اثرِ جان تُوَند
ای عشق که نمکها ز نمکدان تُوَند
ای عشق که زرها همه از کان تُوَند
پوشیده کسی و جمله عریان تُوَند
ای عشق که جانها اثرِ جان تُوَند
ای عشق که نمکها ز نمکدان تُوَند
ای عشق که زرها همه از کان تُوَند
پوشیده کسی و جمله عریان تُوَند
آمد بر من دوش مه یغمائی گفتم که برو امشب اینجا نائی
میرفت و همی گفت…
آمد سرمست سحر دلبرم بیخود و بنشست به مجلس برم
گرم شد و عربده آغاز کرد…