آکادمی شعر پلیکان

ای هفت دریا گوهر عطا کن (2091)

- اندازه متن +

ای هفت دریا گوهر عطا کن
وین مس‌ها را پرکیمیا کن

ای شمع مستان وی سرو بستان
تا کی ز دستان آخر وفا کن

بگریست بر ما هر سنگ خارا
این درد ما را جانا دوا کن

ای خشم کرده دیدار برده
این ماجرا را یک دم رها کن

احسان و مردی بسیار کردی
آن مردمی را اکنون دو تا کن

ای خوب مذهب ای ماه و کوکب
در ظلمت شب چون مه سخا کن

درد قدیمی رنج سقیمی
گرد یتیمی از ما جدا کن

گر در نعیمم در زر و سیمم
بی‌تو یتیمم درمان ما کن

من لب ببستم در غم نشستم
بگشای دستم قصد لقا کن

میانگین امتیازات ۵ از ۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×