ای کرده ز گل دستک من پایک من (1420)
-
اندازه متن
+
ای کرده ز گل دستک من پایک من
بنهاده چراغ عقل من را یک من
نالان به تو این جای شکر خایک من
اندر بر خویش کن مها جا یک من
ای کرده ز گل دستک من پایک من
بنهاده چراغ عقل من را یک من
نالان به تو این جای شکر خایک من
اندر بر خویش کن مها جا یک من
تا با تو ز هستی تو هستی باقیست ایمن منشین که بتپرستی باقیست
گیرم بت پندار…
ای دل اگرت رضای دلبر باید آن باید کرد و گفت کو فرماید
گر گوید خون…

