آکادمی پلیکان

خامشی ناطقی مگر جانی (3161)

- اندازه متن +

خامشی ناطقی مگر جانی
می‌زنی نعره‌های پنهانی

تو چو باغی و صورتت برگی
باغ چه صد هزار چندانی

بی تو باغ حیات زندانیست
هست مردن خلاص زندانی

چون تو بحری و صورتت ابرست
فیض دل قطره‌های مرجانی

ای یکی گو شده یکی گویان
پیش حکمت که شاه چوگانی

تا یکی گو نشد اگرچه زرست
گرچه نیکوست نیست میدانی

پهلوی اعتراض را بتراش
گر تو چون گوی چست و گردانی

پهلوی اعتراض در ابلیس
گشت مردود رد ربانی

پس به خراط خویش را بسپار
تا یکی گو شوی اگر آنی

مانعست اعتراض ابلیسی
از یکی گویی و یکی دانی

قالب‌های-شعر-فارسی-آموزش-کامل-از-قصیده-تا-نیمایی
ثبت و انتشار آثار ادبی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×