باد آمد و گل بر سر میخواران ریخت (223)
-
اندازه متن
+
باد آمد و گل بر سر میخواران ریخت
یار آمد و می در قدح یاران ریخت
از سنبل تر رونق عطاران برد
وز نرگس مست خون هشیاران ریخت
باد آمد و گل بر سر میخواران ریخت
یار آمد و می در قدح یاران ریخت
از سنبل تر رونق عطاران برد
وز نرگس مست خون هشیاران ریخت
گر در آب و گر در آتش میروی آن نمیدانم برو خوش میروی
در رخت پیداست…
عاقبت ای جانفزا نشکیفتم خشم رفتم بیشما نشکیفتم
در جدایی خواستم تا خو کنم راستی گویم،…