بازآی که یار بر سر پیمانست (228)
-
اندازه متن
+
بازآی که یار بر سر پیمانست
از مهر تو برنگشت صد چندانست
تو بر سر مهری که ترا یکجانست
او چون باشد که جان جان جانست
بازآی که یار بر سر پیمانست
از مهر تو برنگشت صد چندانست
تو بر سر مهری که ترا یکجانست
او چون باشد که جان جان جانست
باز شیری با شکر آمیختند عاشقان با همدگر آمیختند
روز و شب را از میان برداشتند…
تا چهرهٔ آفتاب جان رخشانست صوفی به مثال ذرهها رقصانست
گویند که این وسوسهٔ شیطانست شیطانِ…