با بیخبران اگر نشستی بردی (1778)
-
اندازه متن
+
با بیخبران اگر نشستی بردی
با هشیاران اگر نشستی مردی
رو صومعه ساز همچو زر در کوره
از کوره اگر برون شدی افسردی
با بیخبران اگر نشستی بردی
با هشیاران اگر نشستی مردی
رو صومعه ساز همچو زر در کوره
از کوره اگر برون شدی افسردی
تا کی باشی ز دور نظارهٔ ما ما چارهگریم و عشق بیچاره ما
جان کیست کمینه…
ز خاک من اگر گندم برآید از آن گر نان پزی مستی فزاید
خمیر و نانبا…

