با تو قصص درد و فغان میگویم (1166)
-
اندازه متن
+
با تو قصص درد و فغان میگویم
ور گوش ببندی پنهان میگویم
دانستهام اینکه از غمم شاد شوی
چندین غم دل با تو از آن میگویم
با تو قصص درد و فغان میگویم
ور گوش ببندی پنهان میگویم
دانستهام اینکه از غمم شاد شوی
چندین غم دل با تو از آن میگویم
پرسیدم از آن کسی که برهان داند کان کیست که او حقیقت جان داند
خوش خوش…
از هوای شمس دین بنگر تو این دیوانگی با همه خویشان گرفته شیوهی بیگانگی
وحشِ صحرا…

