بر یار نظر کنم خجل میگردد (583)
-
اندازه متن
+
بر یار نظر کنم خجل میگردد
ور ننگرمش آفت دل میگردد
در آب رخش ستارگان پیدایند
بیآب وی آبم همه گل میگردد
بر یار نظر کنم خجل میگردد
ور ننگرمش آفت دل میگردد
در آب رخش ستارگان پیدایند
بیآب وی آبم همه گل میگردد
مشتاقیم الا چون میدانیم که شما به مصالح خلق مشغولید زحمت دور میداریم. گفت بر ما این واجب بود. دهشت…
عاشقانی که باخبر میرند پیش معشوق چون شکر میرند
از الست آب زندگی خوردند لاجرم شیوه…

