آکادمی پلیکان

به دغل کی بگزیند دل یارم یاری (2871)

- اندازه متن +

به دغل کی بگزیند دل یارم یاری
کی فریبد شه طرار مرا طراری

کی میان من و آن یار بگنجد مویی
کی در آن گلشن و گلزار بخسپد ماری

عنکبوتی بتند پرده اغیار شود
همچو صدیق و محمد من و او در غاری

گل صدبرگ ز رشک رخ او جامه درید
حال گل چونک چنین است چه باشد خاری

هم بگویم دو سه بیتی که ندانی سر و پاش
لیک بهر دل من ریش بجنبان کآری

بس طبیب است که هشیار کند مجنون را
وین طبیبم نهلد در دو جهان هشیاری

آفتاب رخ او را حشم تیغ زنیم
که نخواهیم به جز دیدن او ادراری

ما چو خورشیدپرستیم بر این بام رویم
تا نپوشد رخ خورشید ز ما دیواری

کیست خورشید بگو شمس حق تبریزی
که نگنجد صفتش در صحف گفتاری

قالب‌های-شعر-فارسی-آموزش-کامل-از-قصیده-تا-نیمایی
ثبت و انتشار آثار ادبی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×