آکادمی شعر پلیکان

بیا که دانه لطیفست رو ز دام مترس (1214)

- اندازه متن +

بیا که دانه لطیفست رو ز دام مترس
قمارخانه درآ و ز ننگ وام مترس

بیا بیا که حریفان همه به گوش تواند
بیا بیا که حریفان تو را غلام مترس

بیا بیا به شرابی و ساقیی که مپرس
درآ درآ بر آن شاه خوش سلام مترس

شنیده‌ای که در این راه بیم جان و سر است
چو یار آب حیاتست از این پیام مترس

چو عشق عیسی وقتست و مرده می‌جوید
بمیر پیش جمالش چو من تمام مترس

اگر چه رطل گرانست او سبک روحست
ز دست دوست فروکش هزار جام مترس

غلام شیر شدی بی‌کباب کی مانی
چو پخته خوار نباشی ز هیچ خام مترس

حریف ماه شدی از عسس چه غم داری
صبوح روح چو دیدی ز صبح و شام مترس

خیال دوست بیاورد سوی من جامی
که گیر باده خاص و ز خاص و عام مترس

بگفتمش مه روزه‌ست و روز گفت خموش
که نشکند می جان روزه و صیام مترس

در این مقام خلیلست و بایزید حریف
بگیر جام مقیم و در این مقام مترس

میانگین امتیازات ۵ از ۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×