بینام و نشان چون دل و جانم کردی (1810)
-
اندازه متن
+
بینام و نشان چون دل و جانم کردی
بیکیف طرب دست زنانم کردی
گفتم به کجا روم که جان را جانیست
بیجا و روان همچو روانم کردی
بینام و نشان چون دل و جانم کردی
بیکیف طرب دست زنانم کردی
گفتم به کجا روم که جان را جانیست
بیجا و روان همچو روانم کردی
آن روی ترش نگر چو قندستانی وان چشم خوشش نگر چو هندوستانی
پیش قد او صف…
شکنی شیشه مردم گرو از من گیری همه شب عهد کنی روز شکستن گیری
شیری و…

