تا عرش ز سودای رخش ولولههاست (265)
-
اندازه متن
+
تا عرش ز سودای رخش ولولههاست
در سینه ز بازار رخش غلغلههاست
از بادهٔ او بر کف جان بلبلههاست
در گردن دل ز زلف او سلسلههاست
تا عرش ز سودای رخش ولولههاست
در سینه ز بازار رخش غلغلههاست
از بادهٔ او بر کف جان بلبلههاست
در گردن دل ز زلف او سلسلههاست
جانهاست همه جانوران را جز جان نانهاست همه نان طلبان را جز نان
هر چیز خوشی…
دی عهد و توبه کردی امروز درشکستی دی بحر تلخ بودی امروز گوهرستی
دی بایزید بودی…

