تا عرش ز سودای رخش ولولههاست (265)
-
اندازه متن
+
تا عرش ز سودای رخش ولولههاست
در سینه ز بازار رخش غلغلههاست
از بادهٔ او بر کف جان بلبلههاست
در گردن دل ز زلف او سلسلههاست
تا عرش ز سودای رخش ولولههاست
در سینه ز بازار رخش غلغلههاست
از بادهٔ او بر کف جان بلبلههاست
در گردن دل ز زلف او سلسلههاست
گر تو مستی بر ما آی که ما مستانیم ور نه ما عشوه و ناموس کسی نستانیم
هر چند بیگه آیی بیگاه خیز مایی ای خواجه خانه بازآ بیگاه شد کجایی
برگ قفس…