تو میخندی بهانهای یافتهای (1786)
-
اندازه متن
+
تو میخندی بهانهای یافتهای
در خانهٔ خود دام و دغل بافتهای
ای چشم فراز کرده چون مظلومان
در حیله و مکر موی بشکافتهای
تو میخندی بهانهای یافتهای
در خانهٔ خود دام و دغل بافتهای
ای چشم فراز کرده چون مظلومان
در حیله و مکر موی بشکافتهای
ای صبا بادی که داری در سر از یاری بگو گر نگویی با کسی با عاشقان باری بگو
…
پنهان به میان ما میگردد سلطانی و اندر حشر موران افتاده سلیمانی
میبیند و میداند یک…